جدول جو
جدول جو

معنی ابوعبدالله سعدی - جستجوی لغت در جدول جو

ابوعبدالله سعدی
(اَ شَ)
سعدی، ضیاءالدین محمد بن عبدالواحد، مولد او دمشق در 569 هجری قمری اودر طلب حدیث مسافرت مصر و بغداد و اصفهان و همدان ومرو و امکنۀ دیگر کرد و به دمشق بازگشت و به تدریس و تصنیف اشتغال جست، او مؤسس دارالحدیثی است در دمشق که کتب بسیار بر آن وقف کرده است و خود او را نیزتألیفاتی است، وفات وی به 643 هجری قمری بوده است
سعدی، حسین بن عبداﷲ، از محدثین امامیه است و او را از غلات شیعه شمرده اند و نجاشی گوید: احادیث کتب او صحیح است و مصنفات بسیار دارد در حدیث، رجوع به فهرست نجاشی و نیز نامۀ دانشوران ج 2 ص 633 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ عَ دِلْ لاه)
از او حسن بن صالح ازدی روایت کرده است
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ دِلْ لاه)
سجزی، یکی از مشایخ تصوف در مائۀ سوم، از شاگردان ابوحفص حداد، و شیخ ابوحفص میگفت ابوعبداﷲ شیخ و پیر معنوی ماست، او سفر شام و طرابلس کرده است، و از سخنان اوست: علامهالأولیاء ثلث: تواضع عن رفعه و زهد عن قدره و انصاف عن قوه، نشانۀ دوستان خدای سه باشد فروتنی با وجود بلندی پایگاه و پرهیز با وجود توانائی و داد دادن از خویش با قدرت ترک آن، او را گفتند چرا جامۀ صوفیان نپوشی گفت جامۀ جوانمردان در بر کردن بی فتوت، نشان دوروئی باشد، رجوع به نامۀ دانشوران ج 3 ص 57 شود
لغت نامه دهخدا
ابن معن بن عبدالرحمن بن مسعود قاضی، مشهور به مسعودی و مکنی به ابوعبدالله. از علماء و فقیهان حنفی است که در کوفه به منصب قضا رسید. وی به سال 175 هجری قمری در رأس عین وفات یافت. ولی شیخ ابن حجر در کتاب التقریب پس از معرفی وی به شرحی که گذشت گوید: در رجال الصادق از او چنین یاد کرده است: قاسم بن عبدالرحمن بن عبدالله بن مسعود. و این یا سهو است و یا اینکه ابن حجر نام پدر را حذف کرده و به جد نسبت داده است. تألیفاتی دارد. او راست: 1- کتاب النوادر. 2- غریب المصنف. (روضات الجنات ج 2 ص 372) (تهذیب التهذیب ج 7 ص 338) (ارشاد الاریب ج 6 ص 199، 202) (الفوائد البهیه ص 154) (بغیه الوعاه ص 381) (الجواهر المضیه ج 1 ص 42) (الاعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 21 و معجم الادباء چ 2 ج 6 ص 199- 202) (ابن الندیم ص 103)
لغت نامه دهخدا